چگونه می توانم فرایند دیجیتال مارکتینگ خود را شروع کنم؟
شروع فرایند دیجیتال مارکتینگ نسبتا آسان است.
اکثر پلتفرمهای تبلیغاتی آنلاین، به راحتی به شما امکان ثبتنام و ایجاد اولین کمپین را میدهند (در هر حال این روشی است که با آن کسب درآمد میکنند.)
در ادامه تعدادی از انواع مختلف استراتژی های دیجیتال مارکتینگ آورده شده است:
- تبلیغات جستجوی پولی
- بهینه سازی موتور جستجو (SEO)
- تبلیغات رسانه اجتماعی پولی
- بهینه سازی نرخ تبدیل
- بازاریابی محتوا
- بازاریابی ایمیلی
اگرچه هسته اصلی هر کمپین دیجیتال مارکتینگ موفق، راهنما نیست.
فارغ از اینکه کدام استراتژی را انتخاب و استفاده می کنید، 4 سوال اساسی را باید قبل از شروع فرایند دیجیتال مارکتینگ پاسخ دهید.
1. می خواهید چه میزان درآمد داشته باشید؟
به منظور فهمیدن اینکه میخواهید چقدر روی فرایند دیجیتال مارکتینگ خود هزینه کنید، ابتدا باید مشخص کنید که اهداف شما چیست.
اینکه چگونه به دیجیتال مارکتینگ دست پیدا کنید، خیلی به اهداف نهایی شما در دریافت کلیکها، تبدیلات یا سرنخها، فروش، درآمد و بازگشت سرمایه (ROI) مشخص بستگی دارد.
هنگامیکه به استراتژی دیجیتال مارکتینگ خود دست یافتید؛ باید هدف نهایی هر استراتژی بازاریابی شما، بازگشت سرمایه باشد.
اگر دیجیتال مارکتینگ به شما در داشتن درآمدی سودآور برای کسب و کارتان کمکی نمیکند، پس چرا به صورت آنلاین بازاریابی میکنید؟
میزان نرخ کلیکها و تبدیلات بسیار عالی هستند، اما شرکت شما با این کلیک ها یا تبدیلات نمیتواند کسب درآمد کند (در حقیقت، شما دارید روی این کلیکها هزینه میکنید).
شرکت شما توسط فروش میتواند به درآمد برسد.
با داشتن این نکته در ذهن، اولین چیزی که باید بفهمید این است که قبل از تصمیمگیری در رابطه با میزان بودجه دیجیتال مارکتینگ خود باید تصمیم بگیرید که چه میزان درآمد میخواهید داشته باشید.
هنگامیکه این موضوع را بفهمید، میتوانید از این اطلاعات برای تصمیمگیری در رابطه با میزان حجم تبلیغات به منظور رسیدن به درآمد موردنظرتان استفاده کنید.
2. چه کسی را میخواهید هدف بازاریابی قرار دهید؟
هنگامیکه مشخص کردید چه میزان پول میخواهید از دیجیتال مارکتینگ به دست آورید، باید تعیین کنید که برای چه کسانی بازاریابی خواهید کرد.
این نکته بسیار مهمی است. زیرا شخصیتهای متفاوت خریدار نیازمند تاکتیکهای متفاوتی در بازاریابی است. حتی مهمتر از آن، شخصیتهای متفاوت خریدار منجر به تایپ های مختلف خریداران میشوند.
خب پس چی شد؟
اگر شما شخصیت خریدار خود را ندانید، نمیتوانید استراتژی دیجیتال مارکتینگ موثری را ایجاد کنید.
اگر شما یک تیم فروش دارید، صحبت کردن با آنها میتواند سریعترین راه برای دریافت شخصیت خریدار به همراه یکدیگر باشد.
زیرا آنها کسانی هستند که بیشترین صحبت را با مشتریان شما دارند، درست است؟
اگرچه حتی صحبت با تیم فروش و انجام کمی تحقیقات هم برای رسیدن به جزییات موردنیاز و طراحی نقشه دیجیتال مارکتینگ موثر کافی نیست.
برای این کار شما باید تلفن را بردارید و به مشتریان واقعی خود زنگ بزنید.
از آنها بپرسید چگونه شما را پیدا کردند، چگونه تبدیل به مشتری شدند و چه چیزی آنها را قانع به خرید از شما کرده است.
این اطلاعات به شما آگاهی زیادی در روند بازاریابی و فروش میدهد.
شما میتوانید از این اطلاعات در بهبود عملکرد تبلیغاتتان و همچنین در انتخاب بودجه بازاریابی خود استفاده کنید.
3. ارزش مشتریان شما چقدر است؟
به طور معمول، مردم به شخصیتهای خریدار به عنوان یک روش خوب برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی موثر نگاه میکنند.
شخصیتهای خریدار برای این کار بسیار مناسب هستند. اما آنها همچنین بخش مهمی از تنظیم یک برنامه دیجیتال مارکتینگ موثر هستند.
به عنوان مثال، تصور کنید شما در حال تبلیغ برای کسب و کار SaaS (خدمات مبتنی بر نرم افزار) هستید که به آن SaaS-A-Frass میگویند و ساختار پولی و هزینهای آن به صورت زیر دارد:
در این شرایط، احتمالا سه مورد از شخصیتهای خریدار را مورد هدف قرار میدهید:
- کسب و کار کوچک «استیو»
- کسب و کاری با بازار متوسط «مندی»
- کسب و کار مهم و خطیر «ادوارد»
کسب و کار کوچک «استیو» نیازهای تجاری بسیار سادهتر و کوچکتری نسبت به ادوارد یا مندی دارد.
بنابراین احتمالاً بسته استارتر را انتخاب خواهد کرد.
مندی احتمالاً بسته حرفهای را می خواهد و ادوارد نیز احتمالاً به بسته خیلی مهم نیاز دارد.
با فرض اینکه استیو، مندی و ادوارد به ترتیب به طور متوسط 14 ماه، 4 سال و 9 سال بمانند (متوسط دوره حیات برای مشتری SaaS) و 5، 20 و 100 مجوز (به ترتیب) خریداری کنند.
در اینجا ارزش دوره حیات برای هر یک از این افراد ([مجوزها / ماه] x [# مجوز ها] x [طول عمر معمول مشتری در ماه ها])به صورت زیر است:
ارزش دوره حیات:
- استیو: 1750 دلار
- مندی: 72000 دلار
- ادوارد: 1590000 دلار
این ارقام بسیار هیجانانگیز به نظر میرسند، اما همه این پولها سود نیستند.
یک شرکت SaaS عادی حدود 22٪ برای اجرا، و 9٪ به فروش میپردازد و 40٪ نیز سربار دارد.
پس در نتیجه چیزی حدود 29٪ از ارزش دوره حیات هر مشتری را در اختیار دارند که میتوانند با آن بازی کنند.
این بدان معناست که به راحتی میتوانید بشکنید، SaaS A Frass برای به دست آوردن مشتری از فیسبوک باید هزینه کمتری نسبت به هزینههای زیر پرداخت کند.
ماکزیمم هزینه جذب (acquisition)
- استیو: 507.50 دلار
- مندی: 20880 دلار
- ادوارد: 461100 دلار
اگر SaaS-A-Frass بتواند هزینه جذب خود را زیر این آستانه نگه دارد، میتواند درآمد کسب درآمد کند.
اگر جذب هر یک از این مشتریان بیش از این هزینه داشته باشد، آنها ضرر خواهند کرد.
حال متوجه شدید چرا شخصیت خریدار در شروع فرایند دیجیتال مارکتینگ و بودجهبندی استراتژی دیجیتال مارکتینگ شما بسیار حائز اهمیت است؟
البته قرار نیست بازار با ادواردها اشباع شود، بنابراین SaaS-A-Frass برای رسیدن به اهداف درآمدی خود به ترکیبی از این معاملات احتیاج دارد.
این ترکیب، بودجه فیسبوک آنها را دیکته خواهد کرد.
بنابراین، اگر SaaS-A-Frass بخواهد 0.18 دلار روی بازاریابی برای تولید 1.00 دلار ارزش دوره حیات (با 11 درصد حاشیه سود کل) هزینه کند، SaaS-A-Frass میتواند هزینههای زیر را برای هر شخصیت خریدار پرداخت کند:
هزینه جذب مشتری
- استیو: 315 دلار
- مندی: 12960 دلار
- ادوارد: 286200 دلار
اگر SaaS-A-Frass نتواند از یک شخصیت خریدار خاص در نقطه قیمتی پایینتر از این آستانه به مشتریان پرداخت کند، احتمالاً نباید به دنبال بازاریابی آن شخصیت خریدار باشد.
با این حال، اگر تلاشهای دیجیتال مارکتینگ SaaS-A-Frass در حال حاضر در حال تولید خریدارانی از هر شخصیت در این CAC (یا حتیCAC زیر این آستانه ها) است، پس میتواند با استفاده از این اطلاعات بودجه بازاریابی خود را محاسبه کند.
4. برای دستیابی به اهدافتان در دیجیتال مارکتینگ نیاز دارید چه میزان هزینه کنید؟
در این مرحله، همه چیز بسیار ساده است.
کافیست CAC، متوسط ارزش سفارش خرید و متوسط تعداد خریدها را در نظر بگیرید (اگر مدل اشتراک دارید، میتوانید از متوسط طول عمر هر شخصیت خریدار در اینجا استفاده کنید) و آنها را به این ماشین حساب وصل کنید!
پیشفرض این ماشین حساب، بودجه ماهانه و میزان بازگشت سرمایه برای SaaS-A-Frass را نشان میدهد. با این فرض که SaaS-A-Frass میخواهد هر ماه 2،425،500 دلار درآمد جدید از دیجیتال مارکتینگ تولید کند. برای انجام این کار، آنها به تلاشهای بازاریابی خود برای ایجاد صد فروش در ماه نیاز دارند. (90 استیو، 9 مندیس و 1 ادوارد).
طبق مثال، یک استیو جدید به طور متوسط برای 14 ماه 125 دلار در ماه میپردازد، مندی جدید به طور متوسط برای 48 ماه 1500 دلار در ماه و ادوارد جدید نیز 158 دلار در ماه برای 108 ماه پرداخت میکند.
همه اینها را به ماشین حساب وصل کنید، SaaS-A-Frass برای دستیابی به اهداف درآمد مادامالعمر خود باید 348،300 دلار در ماه بودجه داشته باشد.
مشاهده کردید؟
به شما گفتم این قسمت آسان است!
برای بهتر شدن کارها، میتوانید از این ماشین حساب برای محاسبه بودجه کلی دیجیتال مارکتینگ خود استفاده کنید.
میتوانید استراتژی خاصی را انتخاب کرده و از آن استفاده کنید تا دریابید آیا استراتژی داده شده برای کسب و کار شما منطقی است یا نه.
به عنوان مثال، اگر به CAC ای معادل 75 دلار نیاز دارید، اما متوسط هزینه شما برای هر کلیک در گوگل ادورز معادل 25 دلار است، ممکن است گوگل ادورز کانال دیجیتال مارکتینگ مناسب شما نباشد.
در پایان
اکنون همانطور که تصور میکنید، این روش برآورد کاملی از آنچه برای رسیدن به اهداف درآمد شما لازم است، نیست.
این ماشین حساب فقط به اندازه اطلاعاتی که میتوانید به آن بدهید، دقیق است و برای شروع فرایند دیجیتال مارکتینگ روش محاسباتی دقیقی نیست.
اما بسیار بهتر از این است که بودجه ماهانه خود را به صورت تصادفی انتخاب کنید و امیدوار باشید که استراتژی دیجیتال مارکتینگ نتایج موردنیاز شما را ایجاد کند.